تاريخ تقويم در ايران و كشورهاي اسلامي ـ گاهشماري در ايران
طول سال در گاهشماري هخامنشي، با توجه به رواج گونه ايراني شده گاهشماري شمسي ـ قمري بابلي، در سالهاي عادي354 يا 355 روز و در سالهاي كبيسه 383 يا 384 روز محاسبه ميشد (همان، ص 113). در مورد كبيسهگيري در اين گاهشماري نيز آراي گوناگوني وجود دارد كه طبق يكي از آنها تا 367 قم آرايه منظمي براي اعمال كبيسه برابر روش كبيسهگيري شمسي ـ قمري بابلي (يعني اجراي هفت ماه كبيسه در نوزده سال) وجود نداشته، اما از اين زمان روش ياد شده با آرايه منظمي در همين دوره نوزده ساله اعمال شده است (همان، ص 124). اين گمان نيز وجود دارد كه ايرانيان تا 527 قم، يعني نوزدهمين سال پادشاهي داريوش اول، از دورههاي كبيسهگيري سه ماه در هر هشت سال استفاده ميكردند و از اين سال به بعد دوره نوزده ساله را جانشين آن كردند (نک: هارتنر، ص747). آرايه كبيسههايي كه پاركر و دوبرستاين (ص 29ـ36) براي سراسر دوره هخامنشي ارائه كردهاند، همين تغيير در دورههاي كبيسهگيري را نشان ميدهد.
اگرچه متأخرترين لوح از مجموعه الواح خوانده شده خزانه تخت جمشيد، متعلق به سال پنجم حكومت اردشير اول (كامرون، ص 192ـ196)، كاربرد نام ماههاي فارسي باستان را تا آن زمان (460 قم) تأييد ميكند و با تأكيد بر اشياي مذهبي يافته شده در تختجمشيد، كاربرد گاهشماري شمسي ـ قمري بابلي، با توجه به تكرار شمارش مبدأ سالها از آغاز پادشاهي هر شاه هخامنشي و در مورد اشياي مذهبي تا سال بيست و نهم حكومت اردشير اول (سال 436 قم) را تأييد ميكند (بومن، ص 122ـ123)، به نظر بسياري از متقدمان معاصران (ازمتقدمانتقيزاده، ج 10، ص 115ـ116؛ معين، ص 1ـ3 و از معاصران: بيرشك، ص 594 ـ 595) نوعي گاهشماري صرفا شمسي، با نام مجعول گاهشماري اوستايي جديد، به كار ميرفته كه در اوايل حكومت داريوش اول تنظيم شده بوده است (نيز نک: اكرمي، ص 38). اگرچه در حدود قرن پنجم پيش از ميلاد، نوعي گاهشماري شمسي، با نام ماههايي شبيه به نام زردشتي ماههاي سال، در منطقه شمال غربي ايران، در كاپادوكيا، رواج داشته است (ايرانيكا، ج 4، ص 663)، با استناد به اسنادي كه ذكر شد، رواج اين گاهشماري در ايران دوره هخامنشي به هيچ وجه تأييد نميشود (براي آگاهي بيشتر درباره گاهشماري دوره هخامنشي نک: عبداللهي، 1366 ش، ص 104ـ132).
پس از حمله اسكندر به ايران (سده چهارم پيش از ميلاد)، نوعي گاهشماري با بعضي اركان يوناني (از جمله، مبدأ گاهشماري) و نيز بعضي اركان گاهشماري شمسي ـ قمري بابلي در ايران رواج يافت كه به گاهشماري سلوكي مشهور است. اسناد داراي تاريخ گاهشماري سلوكي، در نقاط متعدد تحت تسلط سلوكيان در ايران و بينالنهرين و شام پراكندهاند. ازينرو، بحث درباره گاهشماري سلوكي در اين مناطق، دركنار ساير مشخصههاي اين گاهشماري، در بخش 7 اين مقاله صورت ميگيرد.
3. گاهشماري در دوره اشكاني
وسعت امپراتوري اشكاني، دوره تقريباً طولاني حكمفرمايي اين سلسله بر ايران (ح250 قم ـ ح 226 ميلادي) و انواع گوناگون گاهشماريهاي رايج در اين دوره، اين بخش از تاريخ ايران را به بخش مهمي در بررسيهاي گاهشناسي بدل كرده است؛ بويژه آنكه، بعضي اركان گاهشماري زردشتي نخستينبار در اين دوره ديده ميشود (نک: ادامه همين بخش از مقاله). اركان پارهاي از گاهشماريهاي رايج در دوره اشكاني، به سبب كمبود منابع، به طور كامل قابل شناسايي نيست. بررسي اسناد تاريخدار اين دوره، يا اسنادي كه دستكم يكي از اركان گاهشماري بر آنها درج شده باشد، يعني سكهها، اسناد تاريخدار بابلي، پوستنوشتههاي دورا ـ اروپوس30، سفال شكستههاي نسا و بعضي كتيبههاي دو زبانه، نشان ميدهند كه در دوره اشكاني انواع گاهشماريهاي سلوكي (با نام مقدوني يا بابلي ماهها)، اشكاني (با مبدأ اشكاني و با نام مقدوني ماهها) و گونهاي گاهشماري زردشتي (با مبدأ اشكاني و نام ماههاي فارسي ميانه) رواج داشته است.
در سالهاي نخستين سلسله اشكاني، تحت تأثير حمله اسكندر و دوره يونانيمابي، گاهشماري سلوكي با نام ماههاي مقدوني، بويژه بر روي سكههاي اشكاني، كاربرد داشت (عبداللهي، 1366 ش، ص 138). گاهشماري ديگر در اين دوره، گاهشماري اشكاني با مبدأ اشكاني و نام ماههاي مقدوني بوده كه بويژه پوستنوشتههاي دورا ـ اروپوس با اين گاهشماري و گاهشماري سلوكي تاريخگذاري شده است (همان، ص 157ـ158).
گاهشماري اشكاني تنها در مبدأ با گاهشماري سلوكي متفاوت بود (همان، ص 158). مبدأ گاهشماري اشكاني آغازسلطنت اشك اول (250ـ 248 قم) و مصادف با سال شصت و پنجم سلوكي بود. كهنترين سند تاريخدار با گاهشماري اشكاني متعلق به سال شصت و هشتم اين گاهشماري است. با توجه به اسناد تاريخدار، گاهشماري اشكاني تا پايان حكومت اين سلسله كاربرد داشته، در حالي كه يكي از اركان آن، يعني نام ماهها، در اسناد متأخرتر تغيير نموده است. متأخرترين سند با مبدأ گاهشماري اشكاني و نام مقدوني ماهها، سنگنوشتههاي دورا ـاروپوس، متعلق به سال 368 اشكاني/ 120ـ121 ميلادي، است (ولز و ديگران، ص 10).