تاريخ تقويم در ايران و كشورهاي اسلامي ـ گاهشماري در ادب فارسي
12) گاهشماري در ادب فارسي
مهمترين نكتهاي كه در بررسي راه يافتن ويژگيها و اركان گاهشماري در ادب فارسي بايد مورد توجه قرار گيرد، تفاوت آنها با دانستههاي احكام نجومي است. بسياري از اركان، مقتضيات و آگاهيهاي مربوط به گاهشماري كه در ادب فارسي ظهور يافته، به نوعي، بيانكننده موقعيت يا موضوع احكام نجومي و رساننده معنايي فراتر از مفاهيم خاص گاهشماري بودهاند. بديهي است تفسير يا تأويل اين موارد بايد در درجه نخست در حوزه احكام نجوم صورت پذيرد (نک: احكام نجوم). بجز اين، ساير آگاهيهايي كه درباره گاهشماري در ادب فارسي آمده، عموماً كلياتي درباره نام انواع گاهشماريها و بعضي اركان آنها، چون نام ماهها و روزها، بعضي اعياد و موقعيتهاي ويژه و پارهاي اصطلاحات خاص چون كبيسه، اشاره به هفته و روزهاي آن، صورتهاي فلكي منطقهالبروج و مانند اينهاست.
آگاهيهاي صرف گاهشماري، بويژه ذكر تاريخهاي واحد در گاهشماريهاي گوناگون، مانند ابيات انوري (ج 1، ص 352، بيتهاي1و2) كه در آنها اطلاعات تاريخي در سه گاهشماري مختلف در كنار هم آمده است، بندرت در شعر فارسي مجال ظهور يافتهاند. انوري (همانجا) تاريخ واحدي را در سه گاهشماري هجري قمري، سلوكي و يزدگردي ذكر نموده است و بر خلاف نظر فراهاني (شارح ديوان انوري؛ ص 174ـ175) و مدرس رضوي (مصحح اين ديوان؛ انوري، ج 2، توضيحات، ص 1103)، تبديل تاريخهايي كه انوري در دو بيت ذكر كرده، صحت آنها را تأييد مينمايد و تنها بيت سوم اين قصيده زائد به نظر ميآيد.
واژه تقويم در ادب فارسي عموماً به معناي گاهنامه يا دفتر تقويم بهكار رفته است (نک: انوري، ج 1، ص 352، بيت1) و گاه «تقويم كهن» به هر چيز فرسوده و كهنه كه ديگر كاربرد ندارد، اطلاق شده است (مثلاً خاقاني، ص 381، بيت 17؛ سيف فَرغاني، ج 1، ص 12، بيت 2؛ صائب، ج 2، ص 566، بيت10). همچنين، كاربرد تقويم در معناي بهترين زمان يا بهترين اعتدال، تلميحي است به آيه چهارم سوره تين (نک: ناصرخسرو، 1365ش، قصيده 109، بيت 20؛ مولوي، ج 3، ص 89، بيت 7).
در موارد متعدد، شعرا بعضي اركان گاهشماريها يا بعضي عوامل مربوط به گاهشماريها را فهرستوار برشمردهاند؛ از جمله، مسعود سعد سلمان در چند قصيده نامهاي فارسي ميانه ماههاي سال را در گاهشماري يزدگردي (نک: ص 654ـ 658)، نام روزهاي ماه را در همين گاهشماري (نک: ص 659ـ667)، و نام روزهاي هفته و ارتباط آنها را با هر يك از اجرام آسماني (نک: ص 668ـ669) برشمرده است. نظامي نيز فهرستي از نامهاي صورتهاي فلكي منطقهالبروج (نک: ج 1، مخزنالاسرار، ص 15ـ16)، منازل ماه (نک: ج 1، ليلي و مجنون، ص 173ـ176) و روزهاي هفته (نک: ج 2، هفت پيكر، ص 146، 182، 197، 214، 235، 267، 292) فراهم آورده است با اين توضيح كه نظامي، برابر سنّت «هفتهشماري» در اسلام، هفته را از شنبه، و مسعود سعد سلمان (ص 668ـ669) آن را از يكشنبه، برابر سنتي كهن و غيراسلامي، آغاز كرده است. اميرخسرو دهلوي (ص 77ـ 78) نيز نام روزهاي هفته را بر شمرده و همانند نظامي، آن را از شنبه آغاز نموده است (براي آگاهي بيشتر درباره كاربرد هفته در شعر نظامي و ارتباط اين نامها با اجرام آسماني نک: قريب، 1376 ش، ص 11ـ20). به نام ماههاي سال در گاهشماري هجري قمري (نک: انوري، ج 1، ص 49، بيت 1) و يزدگردي (نک: ناصرخسرو، 1365 ش، قصيده 133، بيت 11) و نام ماههاي سلوكي، مثلاً آب (نک: خاقاني، ص 49، بيت 2)، كانون (نک: فرخي سيستاني، ص 258، بيت 8) و حزيران (نک: منوچهري، ص 137، بيت 9) اشاراتي وجود دارد.
تطبيق تقريبي موقعيت ماهها در گاهشماري سلوكي با موقعيت فصول، باعث رواج صورتهاي ادبي ـ شعري اين ماهها در ادب فارسيشده است؛ از جمله، ارتباط گرما با تموز و اشاره بهگرماي طاقتفرسا در اين ماه (نک: ناصرخسرو، 1365 ش، قصيده 165، بيت 27؛ انوري، ج 1، ص 545، بيت 6؛ نظامي، ج 1، ليلي ومجنون، ص 249، بيت 10) و نيز قرارگرفتن ماه آذار در فصل پاييز و شدت ريزش باران (مثلا فرخي سيستاني، ص 157، بيت 17، ص 161، بيت 19). بجز استفاده از نام ماهها، به بعضي موقعيتهاي نجومي/ گاهشماري نيز اشاره شده است؛ از جمله، ورود خورشيد به برج حمل كه زمان برابر شدن طول روز و شب (اعتدال بهاري) است (نک: ناصرخسرو، 1365 ش، قصيده 184، بيت 13؛ خاقاني، ص 191، بيت 14) و مقايسه آن با ورود خورشيد به برج ميزان در فصل پاييز و برابر شدن دوباره طول روز و شب (اعتدال پاييزي؛ نک: ناصرخسرو، 1365 ش، قصيده 224، بيت 18؛ امير معزي، ص 214، بيت 23)، پنج روز اندرگاه در گاهشماري يزدگردي كه موقعيتهاي بيهويت و نامعلوم به آن تشبيه شده است (نک: خاقاني، ص 511، بيتهاي 13 و 14)، اشاره به جشنها و موقعيتهاي خاص گاهشماري، مانند عيد بهمنگان (بهمنجنه؛ نک: مختاري غزنوي، ص 509، بيت 1)، چند نمونه از اعياد مسيحي (نک: خاقاني، ص 28، بيت 5)، جشن نوروز در فروردين ماه (نک: فرخي سيستاني، ص 414، بيت 6، ص 415، بيت 2) و روز تَرويه (روز هشتم ماه ذيحجّه؛ نک: منوچهري، ص 91، بيت 3) و اشاره به اِعمال كبيسه در سالها (نک: انوري، ج 1، ص 3، بيت 11).
از ميان انواع گاهشماريهاي رايج در ايران، چندين بار به گاهشماري جلالي اشاره شده است، از جمله در اين بيت حافظ (ج 1، ص 924، بيت 8): زخطّت صد جمال ديگر افزود/ كه عمرت باد صد سال جلالي (و نيز اين بيت منسوب به حافظ (ج 1، ص 907) با نسخه بدلهايي كه خانلري ذكر كرده: مي اندر مجلس آصف به نوروز جلالي نوش/ كه بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزي). سعدي نيز (ص 744، بيت 13) از اين گاهشماري ياد كرده است: هزار سال جلالي بقاي عمر تو باد/ شهور آن همه ارديبهشت و فروردين (نيز نک: همان، ص 32). در ميان ديگر انواع گاهشماريها اشارات بسيار محدودي نيز به گاهشماري دوازدهحيواني وجود دارد؛ از جمله، ابونصر فراهي، در منظومة تعليمي نصابالصبيان (ص 58، 77) نامهاي دوره سالهاي دوازدهحيواني را به تركي و فارسي برشمرده است.