تاريخ تقويم در ايران و كشورهاي اسلامي ـ گاهشماري در ايران
ب) گاهشماري در ايران از ورود اسلام تا قرن نهم هجري قمري
1. گاهشماري يزدگردي و نخستين كاربردهاي گاهشماري هجري قمري در ايران 2. گاهشماري مجوسي 3. گاهشماري خراجي 4. گاهشماري جلالي 5. گاهشماري غازاني
1. گاهشماري يزدگردي و نخستين كاربردهاي گاهشماري هجري قمري در ايران.
گاهشماري يزدگردي، در كليترين تعريف عملاً ادامه همان گاهشماريهاي دوره ساساني است كه زردشتيان، پس از ورود اسلام به ايران، ابداع كردند. مبدأ اين گاهشماري سال 632 ميلادي/ 11 هجري قمري، هنگام به تخت نشستن يزدگرد سوم آخرين پادشاه ساساني، بود. استفاده از اين گاهشماري، با تغييراتي، هنوز هم در ميان زردشتيان ادامه دارد (نک: ادامه مقاله). گاهشماري يزدگردي، در اصل ادامه گاهشماري خراجي دوره ساساني است كه در461 ميلادي (همزمان با اجراي كبيسه مضاعف) به وجود آمد (عبداللهي، 1366 ش، ص 254). در اين گاهشماري، سال از دوازده ماه سي روزه و پنج روز اندرگاه تشكيل شده و اين پنج روز، بر اساس تصحيحي كه بر گاهشماري وهيژكي صورت گرفته، در پايان آبان قرار داشته است (همانجا؛ نيز نک: ادامه مقاله) اما به علت انقراض سلسله ساساني، كبيسههاي يك ماهه هرگز در اين گاهشماري اعمال نشد. قديمترين سند تاريخدار متعلق به اين گاهشماري كتيبهمزاري به تاريخ سال 6 يزدگردي/ 637 ميلادي است (فراي، ص 155). اشارههايي كه در برخي آثار منجمان اسلامي به گاهشماري فُرس (از جمله فرغاني، ص 4ـ 5) و فارسي (كوشياربن لبان، گ 8 پ) وجود دارد، معطوف به همين گاهشماري است.
يكي از مهمترين ويژگيهاي گاهشماري يزدگردي، نقش آن درحد فاصل زمان انقراض سلسله ساساني و استقرار اسلام در ايران است. در نخستين اسناد تاريخدار ايران بعد از اسلام، عموماً اين گاهشماري به كار رفته است. مهمترين اين اسناد، مجموعه سكههاي عرب ـ ساساني است كه پس از ورود اسلام، در نقاط گوناگون ايران ضرب شدهاند. نخستين نمونههاي موجود اين سكهها در سال 20 يزدگردي31/ هجري قمري در مرو و سيستان ضرب شده است (واكر، ص 3ـ4). همچنين، نمونههايي از اين سكهها متعلق به سال 60 يزدگردي/ 72 هجري قمري است كه در دارابگرد (نزديك داراب فعلي) ضرب شده است (همان، ص28)، اما تقريباً از سال سيام يزدگردي، نمونه سكههايي در ايران به دست آمده كه با گاهشماري هجري قمري ضرب شده است، از جمله سكههايي با تاريخ 41 هجري قمري كه در دارابگرد (همان، ص 25ـ26) و زرنج (همان، ص 52) ضرب شدهاند.
تقريباً در قرن اول هجري، گاهشماري يزدگردي و گاهشماري هجري قمري در كنار هم در ايران استفاده ميشد. از اين زمان به بعد نيز گاهشماري يزدگردي با كاربرد كمتر بر ديگر اسناد تاريخدار، از جمله كتيبههاي متعدد دو زبانه و همچنين نوشتههاي بعضي تاريخنگاران اسلامي ديده ميشود. از جمله مهمترين كتيبههاي دو زبانهاي كه با گاهشماري يزدگردي هم تاريخگذاري شده، كتيبه گنبد قابوس (گنبد كاووس) با تاريخ 397 هجري است كه در آن از 377 يزدگردي با عنوان شمسي ياد شده است (براي آگاهي از متن كتيبه و پژوهشهايي كه درباره آن شده است نک: >گزارش تاريخيكتيبههاي عربي<، ج 6، ص 62). بنا به رأي برخي محققان، در قرن چهارم يزدگردي (375 يزدگردي/ 1006ميلادي)، كبيسهاي چند ماهه در اين گاهشماري اِعمال شده اما بررسي اسناد تاريخدار دو زبانهاي كه پس از آن نگارش يافته، اعمال چنين كبيسهاي را تأييد نميكند (براي بررسي مشروح درباره اين كبيسه فرضي و آراي گوناگون درباره آن نک: عبداللهي، 1366 ش، ص 254ـ 256). بنا به گزارش كوشياربن لبان (گ 8 پ ـ 9 ر) ــ كه اين نوشته او با تفسيري نادرست به منبع اصلي اعمال كبيسه مذكور تبديلشد (براي آگاهي بيشتر نک: عبداللهي، 1366 ش، ص 254) ــ دراين سال پنج روز اندرگاه در گاهشماري يزدگردي، از پايان آبان به پايان اسفند منتقل شد. بهرغم آنكه همه مردم در آن زمان از اينتغيير استقبال نكردند، امروزه محل قرار گرفتن اندرگاه بر مبناي تغيير فوق است (نک: همان، ص 259). با اين جابجايي، درباره موضع اندرگاه رويكرد دوگانهاي در ميان زردشتيان و بعضي نويسندگان اسلامي پديد آمد. در حالي كه عدهاي همچنان اين روزها را در پايان آبان قرار ميدادند، عدهاي ديگر جايگاه آن را در موضع جديد و در پايان اسفند ميدانستند (همانجا). كوشياربن لبان (گ 8 پ) نيز موضع پنجه را در پايان اسفند دانسته است.
امروزه، زردشتيان ايران و هند گاهشماري يزدگردي را به كار ميبرند، اما گاهشماري مورد استفاده آنان با اركان گاهشماري قديمي يزدگردي تفاوتهاي اساسي دارد. اين تفاوتها، در حدود 350 سال پيش، باعث بروز اختلاف ميان گاهشماري يزدگردي مورد استفاده زردشتيان ايران با زردشتيان هند شد. اين اختلاف در 1005 يزدگردي/ 1635 ميلادي، با توجه يكي از موبدان زردشتي مقيم ايران به اختلاف يك ماهه بين گاهشماري يزدگردي زردشتيان ايران با زردشتيان هند بروز كرد (پيتاوالا، پيشگفتار شهمردان، ص 3) و علت آن كبيسه يكماههاي بود كه در قرن يازدهم يا دوازدهم ميلادي، در گاهشماري يزدگردي در هند اعمال شده بود (عبداللهي، 1366 ش، ص 263).
بحثهاي بسياري بين اين دو گروه در تأييد يا رد كبيسه اعمال شده صورت گرفت و در نهايت، گروهي كه وجود كبيسه در گاهشماري يزدگردي را رد ميكردند، خود را «قديمي» ناميدند و از گاهشماري بدون كبيسه استفاده كردند و عدهاي كه اعمال كبيسه را منافي اعمال مذهبي خويش نميدانستند و از اجرايآن حمايت ميكردند، خود را «شاهنشاهي» ناميدند و از گاهشماري كبيسه شده استفاده كردند (همان، ص 263ـ264؛ براي آگاهي از بحثها و كوششهاي صورت گرفته براي حل ايناختلاف نک: پيتاوالا، همان پيشگفتار، ص 3ـ10). اين اختلاف يكماهه در بسياري از اسناد تاريخدار متعلق به گاهشماري يزدگردي پس از اين زمان انعكاس يافته است (براي نمونه نک: اونوالا، ص 67 در بررسي انجامه دستنويسي از دينكرد به تاريخ 1231 يزدگردي).
بررسي تقويمهايي كه زردشتيان ايران طي چند دهه گذشته هر ساله منتشر ميكنند، نشان ميدهد گاهشماري يزدگردي معاصر زردشتي از نظر طول سال و آرايه كبيسهها كاملاً از گاهشماري هجري شمسي پيروي ميكند. چون در گاهشماري يزدگردي روز سيويكم ماه وجود ندارد، طي ششماه نخست هر سال، هر ماهه بين آغاز ماه جديد شمسي و ماه يزدگردي معاصر زردشتي يك روز اختلاف افزوده ميشود. اين اختلاف تنها در پايان سال هجري شمسي و با تطبيق پنج روز اندرگاه با پنج روز انتهايي سال شمسي رفع ميگردد (براي نمونه نک: سالنماي راستي، صفحات مربوط به ماه اسفند). براياعمال كبيسه نيز، بر اساس آرايههاي كبيسهگيري گاهشماري هجري شمسي، در سالهاي كبيسه روز ششمي، به نام «اورداد»، به روزهاي اندرگاه اضافه ميشود (نک: همان، ]ص27[مقدماتي). نام اين روز ششم در متون متقدم زردشتي و آثار متعلق به گاهشماري يزدگردي هيچ سابقهاي ندارد (عبداللهي، 1366 ش، ص 262).
2. گاهشماري مجوسي
پس از كشته شدن يزدگرد سوم (651 ميلادي) و انقراض سلسله ساساني، رويكردهاي گوناگوني در بهكارگيري انواع گاهشماري در ايران به وجود آمد. در حالي كه در بعضي نقاط گاهشماري هجري قمري براي نخستين بار با ضرب سكههاي عرب ـ ساساني متداول شده بود، دستهاي از ايرانيان همچنان گاهشماري خود را با مبدأ به سلطنت رسيدن يزدگرد سوم (گاهشماري يزدگردي) به كار ميبردند (درباره اين گاهشماري نک: همين بخش، قسمت: 1). دستهاي ديگر از ايرانيان گاهشماري خود را با مبدأ درگذشت اين پادشاه (سال 11 يزدگردي/ 632 ميلادي) شمارش كردند. اين گاهشماري كه مبدأ آن مفروضاً زمان جلوس شاه جديد ساساني بر تخت سلطنت بوده است، در متون متعدد، گاهشماري مجوسي يا فارسيه خوانده شده است. نخستين بار ابوحنيفه دينوري (عالم ايراني قرن سوم؛ ص 140) به تاريخ مرگ يزدگرد سوم به عنوان مبدأ گاهشماري اشاره كرده است.
بر اساس نوشتههاي حسن بن محمد قمي (ص 242) و ابوريحان بيروني (1373ـ 1375، ج 1، ص 142) تنها تفاوت اين گاهشماري با گاهشماري يزدگردي در بيست سال فاصله مبدأ آنهاست (عبداللهي، 1366 ش، ص 271). كهنترين سندي كه تاريخ گاهشماري مجوسي دارد، سكهاي است كه در دارابگرد (در سال 26 مجوسي/ 58 هجري قمري) ضرب شده است (نک: واكر، ص 62). بر اساس مهمترين اسنادي كه تاريخ گاهشماري مجوسي بر خود دارند، اين گاهشماري تا سالهاي پاياني قرن دوم هجري در ميان اسپهبدان طبرستان رايج بودهاست. آخرين سكههاي اسپهبدان كه با گاهشمار مجوسي ضربشده، متعلق به سال 161 مجوسي/ 197 هجري است (نک: همان، ص160). به نوشته حسنبن محمدقمي (همانجا)، اين گاهشماري در قرن اول هجري در قم نيز كاربرد داشته است و به نوشته ابوريحان بيروني (همانجا) مجوس (زردشتيان) خراسان و فارس و ماوراءالنهر اين گاهشماري را با اختلاف زماني پنج روز در موضع اندرگاه، به كار ميبردند (براي آگاهي بيشتر درباره اين گاهشماري نک: تقيزاده، ج 6، ص 140ـ144؛عبداللهي، 1366 ش، ص 271ـ 276؛ براي بررسي سكههاي ضرب شده با اين گاهشماري نک: واكر، ص 62ـ160؛ براي جدول تطبيقي سال شمار اين گاهشماري از سال يكم تا سال161 مجوسي با گاهشماريهاي يزدگردي، هجري قمري و ميلادي نک: همان، ص 237ـ 238؛ نيز نک: ترابي طباطبائي و وثيق، ص 8 ـ 29 كه از اين گاهشماري با عنوان يزدگردي جديد ياد كردهاند).